black flower(p,290)

black flower(p,290)

مرد: خانم دو شما که نمی خواید.....

دو سورا حرفشو رو قطع کرد.

دوسورا: از کسایی که به دستوراتم عمل نمی کنن متنفرم.

یه بار دیگه شلیک کرد و دستای مرد از دور گردن امگای مو نقره ای باز شد.

تهیونگ نفس نفس زنان روی زمین سر خورد و اکسیژن بیشتری رو وارد ریه هاش کرد.

دو سورا لبخندی روی لباش نشوند و موهای تهیونگ رو نوازش کرد.

دوسورا: حالا هم نوبته این دختره ی ترسوعه.

با لحن مهربونی که اصلا بهش نمیومد گفت و تهیونگ بهش زل زد.

لعنتی....

چرا زودتر این کابوس تموم نمی شد.

تهیونگ: آجوما.... باید تمومش کنی.

با صدای که از ترس میلرزید گفت و آب دهنش رو محکم قورت داد.

با اینکه از مرگ اون مرد چندان ناراحت نشده اما آرزو می کرد که این اتفاق برای تهیون نیفته.

دوسورا: تمومش کنم؟ چرا؟ من همه ی اینکارها رو برای پسرم انجام میدم.

دو سورا گفت و قلب تهیون رو نشونه گرفت.

تهیونگ: فکر کردی پسرت از این کارت خوشحال میشه؟

امگای مو نقره ای پرسید و سر دو سورا به طرفش چرخید.

دوسورا: وقتی تو پول غرق شد ازم تشکر می کنه.

با لبخند گفت و قبل از اینکه فرصت تجزیه و تحلیل به امگا که گیج نگاش میکرد بده ماشه رو کشید.

لعنت....

اینقدر تمرین کرده بود اما باز هم درست نشونه گیری نکرده بود.

باید بیشتر رو خودش کار می کرد.
دیدگاه ها (۱)

black flower(p,291)

black flower(p,292)

black flower(p,289)

black flower(p,288)

black flower(p,276)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط